رهامرهام، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

رهام نفس مامان و بابا

سه سال و 5 ماه

1395/8/22 14:16
نویسنده : م.م
920 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کلوچه خوشمزه خودم ماچ

پسرک دلبند من امروز دقیقا 41 ماهه هستی و حسابی شیطون بلا و خوردنی و باهوش و بلبل زبون شدی.درک و فهمت خیلی بالا و باور نکردنی هست . مثل بقیه هم سن و سالات و بچه های این دوره زمونه بیشتر از سنت میفهمی . بهت افتخار میکنم گل پسرم ومطمئنم بزرگ شدی مردی موفق خواهی شد.بغلفرشته

 خیلی وقته از خودت و شیرین کاری ها و رفتارهات ننوشتم.امروز باز طلسمو شکستم و میخوام تاجاییکه که ذهنم یاری کنه بنویسم برات.

بعد از تولد سه سالگی یهویی به طرز عجیبی عوض شد رفتار و کاراهات . انگار که واقعا یک سال بزرگتر شدی و کلی تغییر پیدا کردی . ماشالاه حرف زدنت با اینکه با تاخیر بود ولی کل کلمه ها و جمله ها رو کامل و صحیح میگفتی و به قول معروف زبونت شیرین نبود . کاملا صحیح و درست جمله هاتو بیان میکردی . از سه سال و 3 ماهگی مسواک زدن رو کامل یاد گرفتی و روزی 2 یا 3 بار با علاقه و اشتیاق زیاد اینکار رو انجام میدی . چون من از اول اعتقادی به یاد دادن و آموزش نبودم اجباری هم نداشتم که برات مفاهیم ریاضی و علوم و سایر زبان هارو یاد بگیری ولی الان میبینم خودت با بازی و تلویزیون و کتاب و نرم افزارهای روی گوشی خیلی چیزارو یاد گرفتی بدون اینکه کسی یادت بده . مثلا الان کامل حروف زبان انگلیسی رو حفظ کردی  و تقریبا اکثرشون رو میشناسی یعنی جایی ببینی تک تک حروف رو میگی.زبان فارسی و ترکی استانبولی  رو هم کامل متوجه میشی و حتی میتونی حرف بزنی . علاقه زیادی به کتاب خوندن پیدا کردی و هروقت من میخوام مطالعه کنم زود میری یکی از کتاباتو میاری و میشینی پیش من و شروع به خوندن میکنی . جمله های عجیب غریبی از خودت درمیاری و میگی از داخل کتاب 😀😀😀😀.

شیرین زبونی و شیرین کاری هات خیلی زیاده ویادآوری همشون سخته ولی چندتایی رو مینویسم :

مثلا وقتی بخوای بهت توجه کنم میگی خیلی خسته شدم مامان میخوام بیام بغلت بشینم که میای و خودتو میچسبونی بهم و چند دیقه آروم میشی.قلب

موقعی که کار بدی بکنی زود برای اینکه ناراحت نشم میگی ببخشید شوخی کردم . ابله

یا وقتی چیزی بخوای و من قبول نکنم میگی مامان اعصابمو بهم ریختی ها . یا بگم رهام یه کاری رو نکن برمیگردی میگی مامان به همه چیز گیر میدیاااا . تعجبتعجب

وقتی خودتو لوس میکنی و عشقولی میشی میای دستتو دور گردنم حلقه میکنی و به زبان ترکی میگی :من سنی چوخ سویرم (خیلی دوستت دارم)و بیدانامسان نفسیم سن ،جانیم سان و تمام قربون صدقه هایی که من بهت میگم رو به خودم برمیگردونی وقتی میپرسم چقد دوستم داری جواب میدی اندازه همه دریاها و ستاره ها و ماه و خورشید . قلب

یه ذره بخوام ازت تعریف کنم و نازتو بکشم شروع میکنی به تعریف و تمجید از خودت که من خیلی پسر خوبی ام و اصلا تورو اذیت نمیکنم و ببخشید دیگه کار بد نمیکنم و ازین چرب زبونیا دیگه . و کاری یا چیزی بخوای با کلمه خواهش میکنم میگی . 

عاشق حموم رفتنی و تند تند دوس داری ببرمت حموم. 

سرگرمی این روزهات اکثرا ماشین بازی و لگو ها و کارتون دیدنه . کلا از خیلی وقت پیش که یاد گرفتی خودت لپ تاپو باز میکنی و کارتون هایی که دوست داری رو هی عقب جلو میزنی و صحنه های دلخواهتو چندین بار نگاه میکنی . مهم ترین مشکلی که هنوز نتونستیم حلش کنیم دیر خوابیدن تربچه هست.خیلی وقتا شده که چراغا رو خاموش کردیم و من و بابایی خوابیدیم ولی شما همچنان بیداری و پاشدی تی وی یا لپ تاپو روشن کردی و نگاه میکنی وتا ساعت 12-1 شب بیدار موندی.خمیازه

درکل بچه شاد و پرانرژی وباهوش وباادب واجتماعی هستی فقط تنها چیزی که همچنان باهاش درگیریم حس استقلال طلبی و نمیدونم درسته بیانش یا نه حسادت شدید و حساس بودن بیش از اندازه تو به وسایلا و اسباب بازیاته . اجازه نمیدی بچه های دیگه با وسایلات بازی کنن و خیلی کم پیش میاد که با رضایت وسایلاتو بدی دست بچه دیگه . البته این اواخر کم رنگ تر شده این رفتارت و امیدوارم که اقتضای سنت باشه و این اخلاق بد رو ترک کنی . یه مورد کوچولوی دیگه که منو اذیت میکنه بغل اومدن موقع پیاده بودن هست.خیلی زود میگی خسته شدم و باید بغلم کنی که این مورد هم کم تر شده این دوسه ماه اخیر ولی همچنان بعضی وقتا گیر میدی و گریه و نق که خسته شدم بغلم کن.عینک

این چندتا مورد کوچولو رو هم درست کنی خیلی عالی میشه فندق مامان . بقیه وقتا حرف گوش کن و مهربون و بچه خوبی هستی.دیگه جونم برات بگه که... بعد از بازی اسباب بازیاتو جمع میکنی . آشغال باشه خودت میندازی سطل آشغال . تو کارای خونه کمکم میکنی.صبح ها من مدرسه رفتنی گریه نمیکنی و مادر رو صدا میزنی که بیاد وببره شمارو . تو لباس پوشیدن هم دیگه مثل قبل اذیت نمیکنی . غذا خوردنت بهتر شده . از بین میوه ها سیب و موز رو خیلی دوست داری.شیر هم هر دوروز یه بطری نوش جان میکنی.شلوار و کفشاتو خودت میتونی دربیاری و بپوشی . تلفن خونه زنگ بزنه هرکسی بود حتما باید شمام صحبت کنی.

اونقد جمع شده بود مطلب که بخوام ادامه بدم خیلی طولانی میشه . بقیه اش بمونه دفعه بعد مینویسم . فعلا مامانی برم که بیدار شدی از خواب بهدازظهرت و بغل و لوس بازی میخوای . اومدم قربونت برم . 😘😚😍😗😙

 عکسا رو هم بعدا میام ادامه همین مطلب میذارم . 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)