( سری اول )عکس های 3 و نیم تا 4 سالگی

 

این چند تا عکس مربوط به مسافرت چندروزه به شمال هست که باباجون و مامان جون و خاله مریمم همسفرمون بودن.

شهریور 1395. رهام 3 سال و 3 ماهه

 

 

 

برای دیدن بقیه عکس ها بریم ادامه مطلب ... 

 

این عکسا خیلی وقت پیش باید آپ میشدن و تقریبا یک سالی میشه رو لب تاپ موندن بیچاره ها و نتونستم تو وبلاگ بذارم. واسه همین خیلی هاشو نمیدونم واسه چی گرفتم اصلا  و عنوان و توضیحی ندارم براشون شایدم تکراری باشه بعضیاشون.پس همین طوری برای اینکه ثبت کنم میذارم دیگه.

 

این عکس جامونده از سفر به آبیک هست.

 

یکی از خنده های شیطونکی نصف شبی که نمیخواستی بخوابی

 

 

عین باباجون دستاتو زدی به کمرت و وایسادی ...

 

 

 

 

موهاتو جمع کردم شدی دخملی 

 

 

 

 

 

 

چه ذوقی هم داری واسه دایره درست کردن با خمیر بازی... 

اینجا 3 سال و یک ماهه هستی 

 

یعنی این کیک بالایی رو درسته بزارن جلوت همه رو کامل خودت تنهایی میخوری بس که علاقه شدید داری به کیک خونگی البته از نوع مامان پخت .

 

تو عکس پایینی چندتا پازل رو قروقاطی ریختیم و پخش کردیم ولی شما کوچولوی زبروزرنگ همزمان تونستی همه رو درست بچینی و کامل کنی. خیلی دوست داشتی تو این سن پازل درست کردن رو .و راسیتش معتاد شده بودی .

3 سال و یکی دوماهگی 

نماز با حجاب واسه آقایون 

منتظریم اتوبوس خط واحد بیاد 

 

 

با عمو مهران و مادر رفته بودیم غار کتله خور همدان.البته اسمشو مطمین نیستم درست گفتم یا نه

 

قلیون خودته. زغالتم یه حبه قنده که میذاری روش.عاشق صدای قل قل کردنشی.

 

اینام قبل و بعد از اصلاح موی سر

 

 

 

 

قطار درست کرده بودی و خواستی عکسشو بندازم

 

بازم نصف شبه و نمیخواستی بخوابی

 

 

 

از ابتکارات اولیه آقا رهام . از خودش بازی و سرگرمی در میکنه 

 

 

یعنی یه جا نیست که ما بریم و این ترافیک و ماشینای رهام خان حضور نداشته باشن اونجا 

 

 

اولین باری که رفتیم سینما و رهام از اول تا آخرش خوابید (فیلم فروشنده)

 

نوش جونت عزیزکم قربون خنده قشنگت بشه مامان

 

3 سال و 3 ماهگی