رهامرهام، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

رهام نفس مامان و بابا

شیطنتای تازه

1392/11/7 20:36
نویسنده : م.م
616 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسری من.رهام نازم الان خوابوندمت و اومدم سر وبلاگت تا هم از شیطنتای تازه ات بگم هم عکسای جدید بذارم پس مامانی زود بیدار نشو تا من کارمو بکنم.آفرین فندق من

اول از همه بگم که شیطونیا و کارای تازه ات اونقد بامزه و شیرین هستن که با نوشتن و چندتا عکس نمیشه توضیح داد چون واقعا خوردنی شدی عروسک من.اونقد اداهات به دل میشینه که آدم طاقت نمیاره گازت نگیره ولی چون اونطوری دردت میاد عوضش محکمه محکم بوست میکنیم دیگه.

اما حال و احوال این روزا... (امروز دقیقا 7.5 ماهه شدی)

گشت و گذار تو خونه که قبلاها به صورت سینه خیز و زمینی بود الان یه کم ارتفاع گرفته و شما از درودیوار بالا میرید تا قسمتای بالاتر خونه رم دید بزنید.دیگه یه جا بند نیستی و مدام از مبل و میز و تخت وپاهای مامان بابا و دیوار میگیری و بلند میشی و حرکت میکنی.به اون تخت خواب بیچاره هم رحم نمیکنی از میله های کنار تخت کمک میگیری و بلند میشی و با عروسکاش بازی میکنی.من نمیدونم تخت جای خوابه یا پیاده روی.خلاصه که دیگه جرات نمیکنم تنها بذارمت تو تختت.به خاطر همین کارات هرچی میزوعسلی بود جمع کردیم و خونه شده زمین فوتبال و شما راحت میگردی واسه خودت.

تازگیا خیلی بامزه شیرمیخوری.حتما باید یه چیزی باشه که وقت شیرخوردن باهاش بازی کنی.حالا یا موهای من یا هرچی که دم دستت باشه.یاهم با دستت تندتند میزنی به آرنج من.یا گوشتو میگیری محکم میکشی. بعضی وقتام وسط شیرخوردن با خودت حرف میزنی.. البته اینم بگم که ازوقتی دندون درآوردی چندین بار گازم گرفتی ناقلا.

غذاخوردنت خوبه وخداروشکر تاحالا هرچی دادم بهت خوردی مثل سوپ و پوره کدووسیب زمینی و تخم مرغ و بسکویت و نون و میوه و.. عاشق ماستی و یه پیاله سرپرو میخوری..موقع غذا دادن چندبار تو چشام نگا میکنی ومیخندی و منم کلی ذوق میکنم.

خوابت در روز حدود 2.5 تا 3 ساعته و شبام نهایتش 11.5 میخوابی.کم کم داره خوابتم به نظم میفته.

با بابایی میونه خیلی خوبی داری و تا ازدر وارد میشه تندتند براش دست و پاتو تکون میدی و ذوق میکنی.باهم دیگه دالی بازی میکنید و کلی بازی دیگه که اسم ندارن خخخخخ فقط تو خوشت میاد از اداهای بابایی و قاه قاه میخندی براش.

یه عادت تازه پیدا کردی ... تا از کنارت میرم شروع میکنی به جیغ و داد که کنارت بمونم . تاوقتی پیشت نشستم قشنگ با خودت بازی میکنی و آرومی برا اطمینان هم چندبار برمیگردی نگا میکنی که من از کنارت نرفته باشم  ولی همینکه برم آشپزخونه یا اتاق دیگه گریه میکنی.وقتیم که یه جایی گیر میکنی یا خسته میشی الکی سرفه یا جیغ و داد میکنی تا من متوجه بشم و بیام نجاتت بدم خیلی باهوشی وروجک خان.

بعضی وقتا که خیلی سرحالی باهات حرف میزنم و توهم با زبون خودت جواب میدی و خودتو برام لوس میکنی.اون لحظه ها فقط میخوام بغلت کنم و بچسبونمت به خودم تا ازم جدا نشی.

اصلا از عروسکا و اسباب بازیای خودت خوشت نمیاد ولی هرچی کفگیرملاغه و دمپایی و سیم و گوشی و فلزات و کتابای منه بیچاره و ازین قبیل چیزا که هیچ ربطی به تو نداره خوشت میادو بازی میکنی.

الانم نمیدونم چه خواب قشنگی داری میبینی که 10 دیقه ای میشه همش میخندی تو خواب اونم با صدای بلند.هه هه

بازم وقتی مامانی میره مدرسه پیش مادریزرگ میمونی واون ازت مراقبت میکنه.دستش درد نکنه که کمکمون میکنه.

خلاصه که هرچی بزرگترمیشی دوست داشتنی تر و شیرینتر و شیطونتر و خوشگل ترو خواستنی تر میشی.ماشالاه به این گل پسر ناناز خودم.عاشقتم مامانی

اما بریم سر وقت عکسات که بیشترشو موقع بازی و شیطنتات شکار کردم(بیدار شدی و زل زدی به من خدا خودش به خیر کنه... الان مستقیم میای سروقت لب تاپ)

 

 کافیه بذارمت رو تخت ایکی ثانیه پامیشی و با این آویز ور میری

 

 

بذار ببینم تو حیاط چه خبره....

 

 

کسی نیست مامانی ...هه هه ... امن و امانه

 

 

ببخشید اینجا جای منه شما بشینید رو زمین

 

 

اینجا چشمت افتاده به1دوغ بخت برگشته

چرا بخت برگشته؟ ماجرادارد.. ادامه عکسارو ببینید تا متوجه ماجراش بشید

 

 

موقع شام نمیدادی تا میل کنیم...

 

 

داره خوابت میبره اما هنوز دست از سر این دوغه بیچاره برنداشتی

(راحت یه ساعتی باهاش بازی کردی)

 

 

یکی از علایق تو و بابایی این مدل بلندکردنته وووووی من که دلم میریزه هر دفه

 

 

اینم عکس اولین دندونت

 

 

اینم چندتا عکس از نگاه معروف متعجب و کنجکاوت

 

 

اینجام زیادی شلوغی کردی و ازخونه بیرونت کردم و موندی توی راهرو

 

 

آره بابا این آقا پسر خواب هم بلده.

 

 

 

اینم یه مدل تلویزیون دیدنه...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

خاله رهام
8 بهمن 92 12:25
سلام وای چه ناز شده گل پسرمون دلمون براش یه ذره شده بیار ببینیمش دیگه حسووووووووود
حدیث مامان آرش کمانگیر
8 بهمن 92 13:46
سلام شاه پسر.ممنون که وب ما سر زدی با اجازه لینک شدی
افسانه
8 بهمن 92 16:43
وای چه خوشگل شده آقا پسری شده واسه خودش لطف داری افسانه جون.
مامان شایان
9 بهمن 92 2:05
سلام.مشالله چه نااااز شدی خاله جون.توضیحات مامانی هم بانمک بود ممنون خاله که بهمون سر میزنید
خاله ی آریسا
10 بهمن 92 11:01
عزیزم زیر رورئک چیکار میکنی شیطووووووووووووووون واقعاً دوغ بخت برگشته خوب بود چقدر باهاش بازی کردی وااای خدای نکرده نیفتی اونجوری بلندت میکنن مرواریدت مبارک عزیزم ایشالله همشون راحت و بدون درد در بیان عزیزم میسسسسسسسسس خاله جونم با این نظرای خوشمل موشملتون
مامان یسنا(ساجده)
11 بهمن 92 15:23
وای عزیزم هزار ماشالا چه پسر نازو شیطونی داری چه قدرم ناز خوابیده بوس برا رهام جون
سونیا
12 بهمن 92 11:47
سلام گلم انقدر سرم شلوغه خدا میدونه این دوتا وروجک وقتی برای اپ کردن برام نمیزااارن چه بزرگ شدهههههههههههههههه رهام قربونش برممممممممممم غزاله هم الان داخل هفت ماهشه حداقل عکس بچه هارو بذار ببینمشون تنبل خان
جیران بخشنده
18 بهمن 92 16:39
سلام من جیران هستم 14 سالمه و مدتی که با وب پسرتون آشنا شدم رهام جون خیلی نازه ممنون خانومی.لطف دارید. خوشگحال شدم از آشناییتون
مامان یسنا کوچولو
20 بهمن 92 11:36
واااای خدای من.ماشالله چقدر شیطون شدی عزیزم.رهام جونم کارات خیلی شبیه کارای یسنای منه.الهی قربونت برم که انقدر نازی. مامانی هروقت بابای یسنا اینجوری بلندش میکنه دلم میریزه.تو رو خدا مواظب باشین.از طرف من یه ماچ گنده از لپاش بکن. مرسییییییییی خاله شمام از روی یسناجون ببوسید
مامان یسنا کوچولو
20 بهمن 92 11:37
راستی مامانی اپم.اگه دوست داشتی بیا.خوشحال میشم. الان میام سر میزنم عزیزم
سپنتا
1 اردیبهشت 93 23:35
ای جااااااااااااااااانم چقده بانمکه شازده پسر بزنم به تخته من یهویی رام افتاد اینج عکسای نی نیتون رو دیدم خدا سایتون رو از سرش کم نکنه خوش اومدی عزیزم.چشاتون بانمک میبینن خخخخخ بازم بهمون سر بزنید