رهامرهام، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

رهام نفس مامان و بابا

هفته 37 ام

سلام سلام پسرنازم گلم امروز با بابات رفتیم دکتر تا هم صدای قلبتو بشنویم هم بدونیم کی قراره بیای پیشمونپ و اوضاع و احوالت در چه وضعیه. صبح  پام سر خورد و از 5-6 تا پله افتادم واسه همون بدجور نگرانت بودم که خدای نکرده اتفاقی برات نیفتاده باشه ولی خانوم دکتر گفت حالت خوبه و جای نگرانی نیست قلبتم مث گنجیشک تن تن میزد و شکر خدا سرحال بودی. عزیز مامانی  22 روز دیگه انشالاه پیشمونی.دکتر واسه 23 خرداد بستری نوشت برام که باید از صبح ساعت 7 برم تا به امید خدا خانوم دکتر بیاد و تو رو بذاره بغلم.وای کی میخواد تا اون روز صبر کنه دیگه تحمل ندارم دلم برات تنگه تنگ شده.خیلی سخته انتظار اما چاره ای نیس.این 2.5 هفته هم بگذره دیگه کنارمونی...
6 خرداد 1392

روز پدر

 رهام جان امروز جمعه 3 خرداد 92 وروز پدره درسته دیروز کادوی بابایی رو دادیم و تبریکشم گفتیم بهش ولی خوب اگه به تاریخ باشه  اصلش امروزه پس منم از همینجا به بابا محمد روز مردرو تبریک میگم.       بهش میگم محمدم,مرد خونم,مرد رویاهای من,پشت وپناه من,همه ی زندگی من روزت مبارک عزیزم خودت میدونی عزیزترینی برام محمدم خودت میدونی یکی از بهترین همسرای دنیا و همچنین بهترین وفداکارترین بابای روی کره ی زمین هستی من و رهام از همینجا دستای مهربونتو میبوسیم رهام مادر باید بدونی که بابا محمد برای منو تو هیچ وقت و هیچ روزی از هیچ چیزی کم و کسر نذاشته... رهام مامان این رو بدون که بابا محمد از هین الان ...
3 خرداد 1392

حرفای خودمونی

رهام نازم واسه شروع لازم دونستم  یه سری حرفا بهت بگم امروز درست 8 ماه و 2 روزه که تو دل مامانی.تو این مدت خیلی نی نی خوبی بودی واذیتم نکردی نه کاری کردی که مامانت ویار داشته باشه نه مشکلی پیش آوردی که ناراحت بشم یا باعث بشه مثل خیلی از مامانای دیگه تند تند برم آزمایش یا سونو.همیشه هوای مامانو داشتی.قربونت برم که اینقد پسر فهمیده ای بودی..البته 2 ماه پیش یه کوچولو نگران شدم اونم به خاطر این بود که پاهاتو درست تکیه داده بودی روی کبد مامان و با لگدایی که میزدی یه کم دردم میومد که زیاد مهم نیست.فدای سرت گل پسرم حتما جات نرم و راحت بوده که رفتی اونجا جا خوش کردی واسه خودت دیگه.... پسرکم قراره 28 خرداد ازون  جای تاریک وسردی ک...
3 خرداد 1392

اولین تصاویر رهام

رهام جون مامان میخوام  اولین عکسایی که تو سونو ازت گرفتیمو بذارم اینجا یادگاری بمونه تا وقتی بزرگ شدی خودت ببینی و بفهمی از کجا به کجا رسیدی. عکسا تو ادامه مطلب   عکس 12 هفتگیت   این مال هفته 18 اینم آخریش که هفته 28 گرفته شده   ...
3 خرداد 1392

مقدمه

سلام به همه مامان باباها و نی نی های عزیزشون من مامان رهام کوچولو که 4 هفته دیگه میخواد بیاد بغلم از امروز میخوام خاطره های پسرمو اینجا ثبت کنم امیدوارم با نظراتتون کمکم کنید تا بهتر این وبلاگ رو راه بندازم  
29 ارديبهشت 1392