رهامرهام، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

رهام نفس مامان و بابا

حرفای خودمونی

1392/3/3 20:48
نویسنده : م.م
402 بازدید
اشتراک گذاری

رهام نازم واسه شروع لازم دونستم  یه سری حرفا بهت بگم

امروز درست 8 ماه و 2 روزه که تو دل مامانی.تو این مدت خیلی نی نی خوبی بودی واذیتم نکردی نه کاری کردی که مامانت ویار داشته باشه نه مشکلی پیش آوردی که ناراحت بشم یا باعث بشه مثل خیلی از مامانای دیگه تند تند برم آزمایش یا سونو.همیشه هوای مامانو داشتی.قربونت برم که اینقد پسر فهمیده ای بودی..البته 2 ماه پیش یه کوچولو نگران شدم اونم به خاطر این بود که پاهاتو درست تکیه داده بودی روی کبد مامان و با لگدایی که میزدی یه کم دردم میومد که زیاد مهم نیست.فدای سرت گل پسرم حتما جات نرم و راحت بوده که رفتی اونجا جا خوش کردی واسه خودت دیگه....لبخند

پسرکم قراره 28 خرداد ازون  جای تاریک وسردی که بهش عادت کردی بیای بیرون و پیش مامان و بابا باشی .نمیدونی چقد دلتنگتیم عزیزم.حالا من که هیچ اگه بدونی بابایی چه قد شوق دیدنتو داره... مخصوصا این ماه آخر که دیگه منو کلافه کرده آخه هی میگه چرا پس پسرم نمیاد بیرون.خودتم فک کنم از صحبتایی که هرروز باهات میکنه فهمیدی که چقدر دوست داره و چشم انتظارته.بغل

اما گل پسرم این دنیایی که میخوای واردش بشی مثل اونجایی که الان هستی نیست.اینجا خیلی فرق داره با دل مامان.باید خودتو واسه خیلی چیزا اماده کنی.درسته لحظه اولی که این دنیا میای  با گریه اعتراض میکنی که چرا اوردیمت بیرون اما بعدش خودت متوجه میشی که دنیای تازه خیلی قشنگتروگرمتر از اون جایی بود که 9 ماه توش بودی.اینجا دیگه یکنواختی و تاریکی و سیاهی دل مامانو نداره.اینجا هزاررنگ وهزار رو داره.که باید با همه رنگاش خودتو وفق بدی با شباو روزاش.با خوبیا و بدیاش.با سختی ها و مشکلاتش.باید بدونی که اینجا باید خودت واسه زندگی تلاش کنی خودت راهتو انتخاب کنی.خودت تصمیم بگیری و خیلی چیزای ذیگه که یواش یواش با بزرگ شدنت و با کمک من و بابایی یاد میگیری.

از اولین روزی که فهمیدم خدا تورو بهمون داده هر روز واست ایه قرآن خوندم تا هم اونجا هم وقتی میای بیرون آرامش داشته باشی وخدارو هیچوقت فراموش نکنی الانم باز برات دعا میکنم که سالم و سلامت بیای پیشمون و بچه خوب و مودب و سر به راهی بشی و خدا همیشه کنارت باشه.

میخوام بدونی که یه بابایی داری مهربون و زحمتکش که حاضره به خاطر تو و مامانی هرکاری بکنه از وقتی هم که خدا تورو بهمون هدیه داده شب و روز تلاش میکنه و از استراحتش زده تا وقتی تو میای کمبودی نداشته باشی.اینارو میگم که همیشه قدر بابایی رو بدونی وخدارو شکر کنی واسه داشتن همچین بابای خوبی.خدارو واسه داشتن شما دو تا عزیزم شکر میکنم.

راستی یه چیزی بگم پسرم... راستش اوایل اومدنت بهت حسودیم میشد فک میکردم تو بیای توجه و علاقه من و بابایی به هم دیگه کمرنگترمیشه چون دیگه باید محبتمون رو تقسیم بر 2 میکردیم که نصفش به تو برسه اما الان نظرم عوض شده چون از وقتی فهمیدیم میخوای به جمعمون اضافه شی علاقمون به هم دیگه چندین برابر شده یعنی اونقد بیشتر از قبل همدیگرو دوست داریم که حتی با اومدن تو این محبت رو تقسیم بر 3 هم بکنیم جا واسه محبت به یکی دیگه هم وجود داره و اینم لطف خداست که هر روز  من به تو و بابایی عاشقتر از روز قبل میشم.

رهامم زودتر بیا و مارو از انتظار دربیار و زندگیمونو ازینی که هست شیرینتر بکن

خیلی دوست داریم ماچماچ

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)