اولین عروسی

مبارکه مبارک

چی مبارکه؟خوب 3 ماهه شدن رهام جون و عروسی آیداجون مبارکه

پریروز همزمان با سومین ماهگرد تولدآقا رهام جشن عروسی دخترخاله مونم بود و حسابی بهمون خوش گذشت.

پنج شنبه 21 شهریورماه 1392 آقا رهام برای اولین بار توی یک جشن عروسی شرکت کرد.همش میترسیدم بیقراری کنی یا اذیت شی و وسط مراسم مجبور شم برگردم خونه اما خداروشکر پسرخوبی بودی فقط یکی دوبار تو تالار گریه کردی و یه کمم موقع شام اونم به خاطر این بودکه خوابت میومد و سروصدای زیاد نمیذاشت بخوابی که با استفاده از تکنیک خاص (تاب پتو : گذاشتن آقا رهام وسط چادرمامان جون و تکون دادن از دوطرف مثل ننی) به کمک خاله مریم خوابوندیمت.باید این عادتو ترک کنیاااااا چون نی نی کوچولوهای تو سالن همه بهت میخندیدن ... حالا از من گفتن دیگه...

مردکوچولوی من انشالاه 100 سال عمرکنی

آیداجون انشالاه خوشبخت شی و 100 سال زیر یه سقف با همسر مهربونت زندگی کنی.

ایشالاه عروسی خودت رهامم

این عکسارم وقتی داشتی دخترای جمع رو یواشکی دید میزدی انداختم ...

البته تا لو نرفتم بگم که خودم تنهایی مواظبت نبودما تو تالار ... مامان جون و خاله هام کمکم کردن هردیقه بغل یکی بودی

مگه دست برداری .... از زیر صندلیهام داری خانومایی که میرقصنو نگا نگا میکنی....

اینم دخترخاله خوشگلت هستی جون

اینجام آخره شبه و حسابی خسته شده بودی و تخت تخت تو اون سروصدای خونه خوابیده بودی

اینم عکس خنچه حنای دختر خاله آیدا که عکسشو یادگاری میذارم تو وبلاگمون بمونه

بازم مبارکههههههههههه