اولین مروارید
سلام آلوچه من
پسر عسل من اولین دندونش جوونه زد.
اولین مروارید خوشگلت مبارک باشه مامانی.
البته از چندروز قبل علایم و نشونه های دندونیت مشخص بود ولی دیگه توی 6 ماه و 15 روزگیت قشنگ لثه ات باز شدو دنودن فسقلیت خودشو نشون داد . خیلی سخت بود با درد و جیغ و تب و بیحالی همراه بود اما چاره ای هم جز تحمل این سختی ها نداشتیم.انشالاه میریم خونه مامان بزرگ برات آش دندونی میپزیم و میام عکسشو میذارم.دندونتم که کامل بیرون اومد و دیده شد عکسشو میگیرم.
اما از حال الانت بگم که خیلی بده.سرماخوردی بدجووور و اصلا حال و حوصله نداری . همش یا بغلمی یا گریه میکنی یکسره آبریزش بینی داری و چشاتم قرمز و پره اشکه. این دومین باره که سرما میخوری البته این سری از من گرفتی. بدجورم گرفتی . با اینکه خیلی مواظب بودم و تلاش میکردم ازت فاصله بگیرم اما ویروس لعنتی کار خودشو کرد و شمارم مریض کرد.دیشب بردیمت دکتر از بس شلوغ بود وانتظار کشیدیم ساعت 11.5 شب رسیدیم خونه.همه کوچولوهام واسه سرماخوردگی اومده بودن کلینیک.
قربونت برم مامانی خیلی ساکت و مظلوم شدی چندروزه . درد دندونتم از یه طرف حسابی کسل و بیحالت کرده.دعا میکنم زوده زود خوب شی و بازم شیطنتاتو شروع کنی.
از کارای جدیدی که انجام میدی بگم(البته قبل از مریضیت).از میله های تختت میگیری و خودت تنهایی کامل وایمیستی.عاشق آهنگ میخونه امید جهان شدی و تا بازش میکنیم قاه قاه میخندی و دست و پاتو بازی میدی و جیغ میزنی و باهاش میخونی.تا میرم آشپزخونه خودت از اتاقت راه میفتی و میای دنبالم و تو کف آشپزخونه ولو میشی.غذا هم که فعلا هرچی دادم با اشتها خوردی.خدا کنه تا آخر همینطور خوش اشتها بمونی.
چندتام عکس هست از شیطنتات و حال مریضت که میذارم
این عکس مراحل سرپا وایسادنت رو تختته
ودر نهایت ...
تو این عکسا مریضی و بیحال
اینجا تو کلینیک بغل بابایی ولو شدی
چندتا عکس از سرک کشیدنت به آشپزخونه و شیطنتات