اولین یلدای رهام
سلام پسرک شیطون بلای خودم
رهام جونم امسال شب یلدامون با تو رنگ و بوی دیگه ای داشت.حضورتو باعث دلخوشی و شیرینتر شدن روزها و لحظه های خاص من و بابایی شده.خدارو به خاطر دادن نعمت قشنگی مثل تو شاکرم و امیدوارم 100 شب یلدای دیگه کنارمون باشی...
امسال شب یلدا خونه مامان بابایی بودیم و کنار عمه ها و بچه هاشون و عموجون بهمون خوش گذشت.البته بابابزرگ کنارمون نبود چون واسه کار رفته جنوب ولی دعا میکنیم هرجاکه هست موفق و سلامت باشه.
پریشبم یه پیش یلدایی خونه دخترعمو اعظم گرفتیم که اونجام کلی بهمون خوش گذشت البته شمام بی نصیب نبودیا از همه تنقلات و خوردنی ها یه کمی مزمزه کردی و تنوعی شد برات.
از حال و هوای این روزات بگم که دیگه ماشالاه بزرگ شدی و غذاهای بیشتری میخوری مثل سوپ و حریره بادوم و فرنی.سیب و لیموشیرینم خیلی دوست داری.روزام پسر خوبی شدی و مامان که میره سرکار میمونی پیش مامان بزرگ.البته یه کمی گریه و بیقراری میکنی که اونم طبیعیه.از مامان بزرگ(مامان بابایی) خیلی ممنونیم که مواظب شما هست و خوب ازتون نگهداری میکنه والا مجبور بودیم با این سن کمت بذاریمت مهد.
دیگه بریم سراغ عکسای جدید تو ادامه مطلب
شب یلدا با رهام
دست نزنیدا... همش مال خودمه
هندونه ما خیلی شیرین و قرمز از آب دراومد ببینیدش.....
اینم سفره شب یلدامون
بدو فرار کن که همه کاردوچنگالارو آماده کردن یه قاچ ازت بردارن هندووووونه من
پسرعمه دوست داشتنیت آقا سبحان
دختر عمه خوشگلت مبینا خانوم
چندتا عکس متفرقه