6 ماهگی
مبارک ،مبارک ،نیم سالگیت مبارک
البته با 1 روز تاخیر تونستم بیام و 6 ماهه شدنتو تبریک بگم عسل من
امروز اولین روز کاری مامان بعد از 6 ماه مرخصی بود.صبح زود هر 3تایی بیدار شدیم و راهی مدرسه شدیم تا مامانی بره سر کار و بعدش باباجون شما رو ببره پیش مامان بزرگ(مامان بابایی) تا من برمیگردم مواظبت باشه که خداروشکر خانم مدیر لطف کردن و اجازه دادن اولین روزو کار نکنیم و برگردیم خونه.اما از فردا دیگه روزای سختمون شروع میشه.میدونم دلم خیلی برات تنگ میشه تو مدرسه، ولی دیگه باید یواش یواش به دوری عادت کنیم هردومون.
بعداینکه مدرسه منتفی شد رفتیم بهداشت و واکسن 6 ماهگیتو زدیم این دفه بیشتر از دفه های قبلی گریه کردی عزیزم الانم که ساعت نزدیکه 8 شبه بیحالی و حالت بهتر نشده.عوضش دیگه تا یک سالگیت واکسن ماکسن تعطیله و راحتیم.
از اولین روز 6 ماهه شدنت غذای کمکی رو با فرنی شروع کردم و چنان خوشت اومده که دستاتو میکنی تو ظرف و میخوای با مشت بخوری فرنی رو.
ماشالاه وزنت خوب بود 8 کیلو واسه 6 ماه . یه ذره انگار قدت کوتاهه 66 هم قدت بود.البته به نظر من کوتاهه اما خانم بهداشت گفت نرماله فقط 1 سانت کمه.
کاراییکه این روزا انجام میدی....
عاشق سفره ای. تا سفره باز میشه خودتو هرجا که باشی میرسونی وسطش
لباسا و وسایل خودتو میشناسی و تا بهت نشون میدم دست و پاتو تکون میدی که مال منه
بدون کمک میتونی بشینی
از رنگ سیاه و وسایل الکتریکی و سیم و کابل خیلی خوشت میاد
اذیت کردناتم کمتر شده و شبا بهتر میخوابی
و اینکه حسابی خوردنی شدی و مااااااااااااه.هرروز بیشتر از قبل عاشقت میشیم و دوست داریم.
عکسای این ماهت در ادامه مطلب
اولین غذا خوردنت
اولین زمستون و برف دیدنت
تو این عکس از پشت پنجره داشتی اسمونو با تعجب نگا میکردی که دونه های برف میمومد پایین
این لباسارو عمه زیبا زحمت کشیده برات بافته دستش درد نکنه
چندتا عکس بامزه