یک روزبازی و شادی با رهام (پست جامونده)
این عکسا مال هفته پیش هست که نمیدونم آفتاب ازکدوم طرف دراومده بود و آقارهام چندساعت به طور پیوسته مامانش رو اذیت نکرد و مشغول ورزش و بازی بود.البته من کنارش بودما و حق جم خوردن نداشتم و باید بروبر نگاش میکردم و هروقت آقاکوچولو دستور میفرمود براش دست و هورا میکردم ولی خوب از آویزون شدن بهم خیلی بهتربود.
پست بعدی از کارای جدید رهام و اتفاقات جدید انشالاه مینویسم.الان زیاد حوصله تایپ ندارم هم خسته ام هم رهام اجازه نمیده.
بریم سراغ اون روز و عکساش
قربون اون لپ های پف کرده ات بشه مامان
این دوتارو درحال ملق بازی شکارکردم
توپ کوچولوت رفته زیر مبل و داری سعی میکنی درش بیاری
این کار رو خیلی دوست داری هروقت فرصت کنی میری روی شیشه دراز میکشی
درحال تعمیر خرابکاری خودشه...
و اینجام بازی تموم شده و مشغول مرتب و تمیزکردن خونه ای
خستگی بعداز چندساعت بازی و تحرک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی