آخرین هفته انتظار
سلام عزیز دردونه مامان
بازم اومدم اونم تو آخرین روزای انتظار
رهام جون میدونی چندروز مونده بیای بغلم ؟ فقط 4روز... آره مامانی 4 روز دیگه انشالاه راس راسی کنارمونی.
دوشنبه واسه آخرین بار رفتم دکتر تا حال و احوالت رو چک کنم وخداروشکر اوضاع روبراه و عادی بود.
حالا دیگه شمارش معکوس میکنم تا 20 خرداد از راه برسه البته اگه دکتر قبول کنه و برنامه ها جور دربیان دوس داشتم 22ام که میلاد امام حسین هست بیای بازم ببینم چی میشه دیگه.
مامانی ساکت رو اماده کردم و لباسا و وسایلاتو گذاشتم تا واسه روز بیمارستان حاضر باشه. زود باش که میخوام لباساتو تنت بکنم و بغلت کنم و اونقد ماچت کنم که بگی کاش زودتر میومدم....
دیروزم رفتم موهامو عمه فرزانت رنگ کرد که اومدی بغلم نگی مامانم شلخته یا زشته. چشاتو باز کنی ببینی 9 ماه مامان به این خوشگلی رو تو حسرت دیدنت گذاشتی و بعد اومدنت همیشه کنارم باشی و کمتر تنهام بذاری
عزیزم دکتر میگفت حسابی بزرگ شدی و آماده دنیا اومدنی.خداروشکر .
انشالاه صحیح و سالم دنیا بیایی و تموم شه این انتظار .
مامانی الان برم یه کم استراحت کنم جون مامانی یه کم آروم بشین و اینقد لگد نزن بذار یه کم بخوابم بعد بیدار شدنم میام باهات حرف میزنم و لالایی و والعصر و یس میخونم برات توهم هرچه قد دوست داشتی عکس العمل نشون بده... باش مامانی؟