رهامرهام، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

رهام نفس مامان و بابا

تعطیلات نوروزی رهام(اولین پست سال 94)+ خداحافظی با می می

1394/1/18 13:47
نویسنده : م.م
1,273 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد سلام به طراوت و قشنگی گلهای بهاری حضور قندعسل خودم و دوستای خوبمون.

بلاخره تعطیلات عیدم تموم شد و فرصت کردم بیام نت و مطالب این چند روز تعطیلی رو بنویسم.

مشخصه که همه خبرامون از دیدوبازدیدا و گردش و تفریح هست از روز اول عید که رفتیم خونه فامیل و آشناها تا روز 14 ام که باز بیرون و تو گردش بودیم.پس سعی میکنم کمتر بنویسم و کلی عکس خوشگل  موشگل که تو این مدت انداختیم رو بذارم.2روز اول که رهام هنوز مریض بود و اسهالش خوب نشده بود زیاد نچسبید بهمون آخه طفلک بچم همش کسل و بی حوصله بود و کلا نق نقو شده بود طوریکه ازینجا کوبیدیم رفتیم جلفا و با عجله یکی دو جا رفتیم و سرپا سلام علیک کردیم و برگشتیم.خیلی از فامیلارم نتونستیم بریم ببینیم و برگشتیم تبریز.ولی روزای بعد حالش بهتر شده بود و زیاد اذیت نکرد.مهم ترین و قشنگترین روز فصل بهار برای من و بابای رهام 8ام فروردینه که مصادف با سالگرد عقد و عروسیمون هست(هردوشون هم عقد هم جشن عروسی 8 فروردینه) که البته  امسال به علت دغدغه زیاد و مهمون داشتن نتونستیم مراسم خاصی داشته باشیم انشالاه سال بعد عوضشو درمیاریم...یکی دیگه از اتفاقات از شیر گرفتن کامل رهام تو این فرصت بود از روز 9 ام فروردین دیگه رهام اصلا می می نمیخوره.روزای اول خیلی سخت بود ولی الان دیگه تقریبا عادت کرده و کنار اومده با این موضوع.فقط ساعات خوابش به هم خورده که اونم فک کنم یه مدت بگذره به روال عادیش برمیگرده.خداروشکر به یکی از علایقم که خوابوندت روی پاهام بود و تا دیروز موفق به انجامش نشده بودم رسیدم.همیشه دوس داشتم رو پاهام بخوابونمت اماهیچ وقت نمیخوابیدی...اخلاق و رفتارتم تا یادم نرفته بنویسم که با اینکه خیلی حرف گوش کن هستی و تا بگم رهام مامان ناراحت میشه و باهات قهر میکنه کار بد نکن قبول میکنی اما امان از وقتی که لجبازیت گل کنه.دیگه ول کن نیستی که اونقد الکی گریه و جیغ و داد راه میندازی که نگو.با شدت هرچه تمام تر و بیشتر از قبل به آشپزی روزانه ا ت مشغولی .حتی خونه غریبه ها و بیرون تو گردش  هم دست از سر قابلمه و قاشق و آلات آشپزی برنمیداری.اوقات بیکاریتم با آشپزی وتماشای نمایشهای طنز گروه بابک میگذرونی. کلمه های ماه(ماهی) ,قاپو(هندونه),کاباح(درقابلمه همون قاپاخ) و پوفه (پفک) به دایره لغاتت اضافه شده.مسواک کردنم یاد گرفتی فقط فک کنم از طعم خمیردندون خوشت نمیاد چون نمیذاری خمیر بذارم رو مسواکت حالا یه مدت بگذره باید یه طعم دیگه بخرم ببینم چی میشه.مسافرت 3 روزه ای هم به سنندج و کرمانشاه داشتیم که اونجام طبق معمول آبجی گلم سنگ تموم گذاشت و حسابی خوش گذشت بهمون.چندتا سفر کوچولو هم به شهرای دور و اطرافمون داشتیم که تو عکساشون ذکر میکنم کجاها بودیم.سیزده به درو همراه خونواده بابایی رهام در دامن طبیعت گذروندیم و امروزم که 18ام فروردین هستش در خدمتتون هستیم در ادامه مطلب با کلی عکس.

 

 

اول عکسای جامونده از آخرین روزای سال 93 رو میذارم بعدش عکسای جدیدتر که تو سال نو گرفتیم

در حال بوس انداختن برا مامانی

هرفروشگاهی بریم کارمون اینه دیگه....

اینجام داشتی برای خاله ات مانتو انتخاب میکردی

شیطنت گل کرده و نمیذاری کارای عیدمونو بکنیم ...

زل زدن به دوربین یعنی این...

خودت اینجا فیگور گرفتی و خواستی عکس بندازم ازت

اینجام داشتی تو خونه تکونی بهم کمک میکرد.(فقط دختردارا پز ندن پسرای مام کاری ان!)

یکی از بازیای موردعلاقه ات اینه که بری داخل ظرف لگو بشینی

آخرین حموم سال 93

عاشق این عکستم...الکی خودتو میندازی تا من بخندم و تو کلی ذوق کنی

25 اسفندماه 93 درحال میل نمودن کیک تولد خاله مینا

آخرین روز سال 93 که مریض بودی و سرم دستت بود هنوز

مادر روسری بسته بود سرت و همین سوژه ای شد برا عکس انداختن

فک کنم عکسای جدید رو بذارم تو پست دیگه بهترباشه.انگار خیلی طولانی شد.

پسندها (3)

نظرات (3)

مامان الهام
20 فروردین 94 16:45
مادر، مادر... نمی دانم معنای این واژه را در کجا جستجو کنم؟ در زلال اشک؟ بخشندگی خورشید؟ سرسبزی بهار؟ دلنشینی نگاه لیلی؟ روزت مبارک
مامان آنیسا
20 فروردین 94 18:19
سلام خاله جون روزتون مبارک ایشالا که همیشه سایتون بالا سر رهام جون باشه فدات خانومی.مرسی از اومدنتون
مامان روژینا
24 فروردین 94 10:42
سال نوت مبارک عزیز دلمامیدوارم سال خیلی خوبی پیش رو داشته باشیایشالا تنت همیشه سلامت باشه جیگر خاله و هیچ وقت مریض نشی مرسی عزیزم.انشالاه هیچ بچه ای مریض نشه