عکسای 23 ماهگی
چندتا عکس اول مربوط به اردویی هست که رهام با دخترای مدرسه همسفر شده بود و اونجام یه جا بند نشد
این ژستو که دستتو میزنی کمرت و دوردورارو نگا میکنی نمیدونم از کجا یاد گرفتی...
تریپ متفکر...
رهام درحال بازی با ابولفضل پسر یکی از همکارای مامان
سنجد بیچاره خفه شد .. ولی چاره چیه آقارهام دوست داره با سنجدجونش بخوابه دیگه
یکی ازون خنده های قشنگ و ملوس
پدر به آرزویش که بازی پلی استیشن با پسرش بود رسید...
یه دونه تربچه بلاچه خوردنی که تازه از حموم دراومده
این سنجد معروفه عروسک محبوب رهام که دارن باهم کارتون نگا میکنن... نحوه بغل کردنش منو کشته
رهام نونوا که میگن این آقا پسره...
اینجام رفته بودیم تولد مبینا .چند تا عکس بیشتر نشد بگیرم ازت
از راست:سبحان,مبینا,رهام و پرناز.4 نوه خونواده طرف بابایی
دوباره پستونک پرناز رو غارت کردی
خود خانوم خوشگله در روزتولدش و کیک خوشمزه اش
عاشق دراز کشیدن رو سرامیکی.
اینجا مثلا چشم گذاشته بودی که من برم قایم شم که اومدم مچتو گرفتم با اون چشمای بازت
داری ورزش میکنی و زور و بازوتو نشون میدی
این شمع هم یکی از سرگرمی های روزانه ات هست .
محلی بهتر ازینجا واسه بازی کردن نیست آیاااااااا؟؟؟
همین عشقولانه هارو درمیارید که همش میگی بچه آبابام هستم
گفتم دستتاتو نزن این ورو اونور کثیف میشی مثلا ناراحت شدی و قهر کردی
اسمارتیز...یکی از خوراکی هایی که عاشقشی...
دست گلی که همین چندروز پیش به آب دادی.
اینام عکسای بدون شرحی این پست...
و یک خواب ناز