روز اومدنت
سلام پسرکم.صبحت به خیر
دیروز خیلی سرم شلوغ شد نتونستم بیام . الان که برات مینویسم ساعت 5.5 صبحه شب رو نتونستم خوب خوابم بس که فکروخیال اومدنتو کردم و البته یه ذره هم استرس عمل.الانم گفتم بیام آخرین مطلب قبل تولدت رو بذارم
عزیزدلم انشالاه تا یه ساعت دیگه راه میفتیم به طرف بیمارستان از همون تو با اون دل پاک و سادت واسه همه خاله هایی که آرزو دارن مامان شن دعا کن که همه هرچه زودتر نی نی دار شن.
حرف خاص دیگه ای ندارم قندعسل مامان انشالاه تا یکی دوساعت دیگه میای صحیح و سالم میای بغلم
دیگه برم حاضر شم که با مادربزرگات(مامان من و بابایی) و بابایی بریم بیمارستان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی