رهامرهام، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

رهام نفس مامان و بابا

خرابی لپ تاپ و پاک شدن همه عکس و فیلمامون

سلام. مامانی اونقد تنبلی و امروز فردا کردم واسه نوشتن و گذاشتن عکسای این دو ماه اخیر,که بلاخره کارازکار گذشت و در یک اتفاق یهویی و ناخواسته همه اطلاعات روی هاردمون از بین رفت. خیلی تلاش کردم و به هر دری زدم که بتونم برگردونم فایلامونو ولی نشد که نشد و من موندم با یه دل سوخته و پرازحسرت. .همه فیلما و عکسای رهام کوچولوم از روز تولدش تا 32 ماهگی همه رفت.خداروشکر که حالا این وبلاگو درست کردم و بعضی عکسارو اینجا به یادگار گذاشتم. خلاصه که از این دو ماه اخیر عکسی در دسترس نیست.البته چندتایی تو گوشی دارم که بعد از ویرایش میذارمشون حتما. الان که دارم مینویسم شما 2 سال و 8 ماه و 6 روزه هستید.خیلی شیرین زبون,مهربون,با ادب,باهوش و تو دل ...
28 بهمن 1394

یلدای 94 و رهام 30 ماهه

امسال یلدامون خیلی مختصرو کوتاه و بدون بابای رهام برگزار شد و چون بابایی رهام سر کار بود و جایی هم نمیشد بریم من و رهام و خاله مریم 3 تایی با هم شب یلدا گرفتیم. البته ناگفته نماند که خدارو شکر بد هم نگذشت بهمون. انشالاه 100 سال دیگه زنده باشی پسرم و 100 شب یلدای دیگه رو تجربه کنی. این چندتا عکسم همون شب گرفتم.البته چند تا عکس دیگه هم که قبلا یادم رفته بود و جا مونده بودن رو توی این پست میذارم.   پسرخاله کوچولوهای رهام آقا ائلوین هم  امسال اولین یلداشو تو خونه مامان بزرگش بود... اینم هندونه کوچولوی امسال ما.     اینم کوچولوهای دوست داشتنی من...
5 دی 1394

30 ماهگی

بسم الله الرحمن الرحیم دوباره بعد از مدتها سروکله مامان تنبل رهام پیدا شده  و نمیدونه از کجا شروع کنه به نوشتن خاطرات این همه مدتی که غایب بودیم.واقعا شرمنده ی پسر گلم هستم به خاطر کم کاری در نوشتن وبلاگش و هیچی نمیتونم بگم به جز اینکه معذرت میخوام ازت گلکم. حالا برم سراغ اصل کاری یعنی اتفاقات این 3 ماه.توضیحات بیشتر رو طبق روال قبل کنار عکس ها اضافه میکنم. پسرنازنینم,عمر و نفس من,امروز که برات مینویسم دقیقا 2.5 سالت هست و حسابی مردی شدی برای خودت.یک پسر مودب و مهربون و باهوش و یه ذره لج باز ... که روزهای مامان و باباشو با شیرین زبونیا و شیرین کاریاش البته با چاشنی شیطنت و شلوغ کاری زیاد پر میکنه.سه ماهی میشه که کلا دست از آشپز...
1 دی 1394

عکس های محرم 94

امسال محرم و صفر آقا رهام دو سال و 4 ماهه , پا با پای بزرگترا سینه زنی و عزاداری میکرد. انشالاه که خدا قبول کنه و همیشه حسینی باشی عشق کوچولوی مامان و بابا   ...
1 آبان 1394

2 سال و 3 ماه

سلام عزیز دردونه خودم.تا چند ماه پیش وقتی به وبلاگ بقیه بچه ها نگاه میکردم با خودم میگفتم چه مامانای تنبلی !!! چقد دیر به دیر میان و آپ میکنن وبلاگاشونو ولی الان میبینم واقعا اشتباه فکر میکردم چون خودمم به این روز دچار شدم.... چه روزی؟سروکله زدن با بچه های این دوره زمونه و درگیر شدن با شیطنتا و شلوغیا و کلا مشغول شدن با بچه ها نه مجالشو میده تا هر ماه وبلاگ رو آپ کنیم نه حوصله و رمقی میمونه واسه آدم. خلاصه مطلب این که با کلی تاخیر دقیقا تو 2 سال و 3 ماه و 15 روزگی رهام خان فرصت کردم تا بیام و بنویسم. از آخرین باری که برات نوشتم تا امروز کلییییی خبر داشتم که بنویسم اما الان  فک میکنم اکثرشون یادم رفته. ولی خوب مهمترین خبری که یا...
10 شهريور 1394

عکس های 25 و26 ماهگی

 سلاااااااااااااااام.من رهامم اینجا 25 ماهه هستم اینجام 26 ماهم شده. اولین ساعتی که برای رهام جون خریدیم .هروقتم میپرسم ساعت چنده شروع میکنه به شمردن 2-3-5-6و .... یکی از اتفاقات نادری که کم پیش میاد و من با دیدن این صحنه ها گل از گلم میشکفه اینه که بدون لالایی و اذیت و دنگ و فنگ خودت از فرط خستگی خوابت ببره.این عکس هم یکی از اوناست که شکار کردم از شدت ذوقم خخخ   مراسم آلبالو چینی خونه باباجون.مگه میشه رهام خان کمک نکنن   رهام دختر عمه اش پرناز رو خیلی دوست داره هرجا مراسم دورهمی باشه حتما یه سری بهش میزنه این ایده قشنگ لاو رو تو یک...
18 مرداد 1394

25 ماهگی

سلام گل پسر خودم.مامانی شرمندتم به خدا ایندفه واقعا تنبلی کردم تو آپ کردن وبلاگت.هی امروز فردا کردم تا دیر شد پست 25 ماهه شدنت.داری 26 ماهه میشی من هنوز مطلب ماه قبل رو میخوام بنویسم.قربونت بشم منو ببخش دیگه تکرار نمیشه انشالاه. یه سلام دیگه برا دوستای عزیزمون که به وبلاگمون سر میزنن و همیشه با نظرات خوبشون خوشحالمون میکنن. خوووووب از کجا شروع کنم؟؟؟ معلومه از خود رهام خان گل گلاب که این روزا بس که شلوغی میکنه اشک مامانشو درآورده.باور نمیکنید؟شلوغی واسه یه لحظه ته هاااااا.....تو این دوساله اوج اذیت کردنات و شیطنتا و نق زدنا و گریه های الکی و بهونه گیریات همین یکی دو ماه اخیر بوده.آخه نه میشه تنبیهت کرد نه میشه قهر کرد نه میشه دعوا...
5 مرداد 1394